English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2582 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
adlib U بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ad-lib U بدون نوشته صحبت کردن
ad-libs U بدون نوشته صحبت کردن
ad-libbed U بدون نوشته صحبت کردن
ad-libbing U بدون نوشته صحبت کردن
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
nothing loath U بمیل
prologuize U مقدمه نوشتن مقدمه گفتن
prologize U مقدمه نوشتن مقدمه گفتن
on cne's own initiative U بمیل خود
precarious U عاریهای بسته بمیل دیگری مشروط بشرایط معینی مشکوک
devisor U کسیکه بمیل خویش چیزی رابدیگری بارث می گذارد مورث
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
sass U بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
talks U صحبت کردن
to talk [to] U صحبت کردن [با]
talked U صحبت کردن
speaks U صحبت کردن
confabulate U صحبت کردن
speak U صحبت کردن
talk U صحبت کردن
To pay money. To make a payment. U بی پرده صحبت کردن
waste one's breath <idiom> U بی نتیجه صحبت کردن
to speak candidly <idiom> U بی پرده صحبت کردن
pipe up <idiom> U بلندتر صحبت کردن
To talk in measured terms . To talk slowly. U شمرده صحبت کردن
sniffled U تودماغی صحبت کردن
tell (someone) off <idiom> U با عصبانیت صحبت کردن
sniffle U با فن فن صحبت یاگریه کردن
To refer to implicitly. To hint. U درپرده صحبت کردن
to speak [about] U صحبت کردن [در باره]
take exception to <idiom> U مخاف صحبت کردن
To speak with freedom. U آزادانه صحبت کردن .
hobnobs U صحبت دوستانه کردن
go on <idiom> U زیادی صحبت کردن
sniffling U تودماغی صحبت کردن
to switch on U طرف صحبت کردن
hobnobbing U صحبت دوستانه کردن
sniffle U تودماغی صحبت کردن
sniffling U با فن فن صحبت یاگریه کردن
hobnobbed U صحبت دوستانه کردن
harp on <idiom> U بانارضایتی صحبت کردن
hobnob U صحبت دوستانه کردن
sniffles U با فن فن صحبت یاگریه کردن
to speak to somebody U با کسی صحبت کردن
hold forth <idiom> U صحبت کردن درمورد
sniffles U تودماغی صحبت کردن
To speak elaborately. U با آب وتاب صحبت کردن
sniffled U با فن فن صحبت یاگریه کردن
to speak fluently U بطور روان صحبت کردن
talk shop <idiom> U درموردکار شخصی صحبت کردن
sniffling U درحال عطسه صحبت کردن
sniffles U درحال عطسه صحبت کردن
to interrupt any one's speech U صحبت کسیرا قطع کردن
sound off U باصدای بلند صحبت کردن
To strick up a conversation with somebody. U سر صحبت را با کسی باز کردن
sniffle U درحال عطسه صحبت کردن
To talk like a book . U لفظ قلم صحبت کردن
squeaking U با صدای جیغ صحبت کردن
to take the floor U حرف زدن صحبت کردن
to talk shop U در باره کار صحبت کردن
break in upon U قطع کردن صحبت کسی
lisp U نوک زبانی صحبت کردن
sniffled U درحال عطسه صحبت کردن
squeaks U با صدای جیغ صحبت کردن
squeaked U با صدای جیغ صحبت کردن
squeak U با صدای جیغ صحبت کردن
To speak slowly. U آهسته صحبت کردن (شمرده)
lisped U نوک زبانی صحبت کردن
have a word with <idiom> U بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
lisping U نوک زبانی صحبت کردن
lisps U نوک زبانی صحبت کردن
talks U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talked U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talk U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
carp U از روی خرده گیری صحبت کردن
declaimed U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
To speake broken French. U فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
declaim U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
speeches U صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
in touch <idiom> U بایکدیگر صحبت کردن،درارتباط داشتن
declaiming U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
to speak fluent Farsi U روان صحبت کردن زبان پارسی
phone U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phoning U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
declaims U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
bespeak U قبلا درباره چیزی صحبت کردن
phoned U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
speech U صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
phones U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
to talk insistently to somebody U با کسی به اصرار صحبت کردن [تا قانع شود]
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
blather U حرف بی ارزش زدن صحبت بی معنی کردن
To speak in a low voice. U آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
beat around the bush <idiom> U غیره مستقیم وبا طفره صحبت کردن
cant U باناله سخن گفتن بالهجه مخصوصی صحبت کردن
straight from the shoulder <idiom> U راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
telephone U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
phones U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoned U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
telephoned U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
phone U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
telephoning U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
phoning U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
telephones U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
converse U : صحبت کردن محاوره کردن
conversing U : صحبت کردن محاوره کردن
conversed U : صحبت کردن محاوره کردن
converses U : صحبت کردن محاوره کردن
gesticulate U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulated U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulating U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulates U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
of ones own accord U بخواهش خود بمیل خود
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
prelude U مقدمه
preliminarily U مقدمه
sinfonia U مقدمه
preludes U مقدمه
foretoken U مقدمه
overture U مقدمه
overtures U مقدمه
front matter U مقدمه
preambles U مقدمه
snap U بی مقدمه
snapped U بی مقدمه
incipit U مقدمه
prima facia U مقدمه
isagoge U مقدمه
sudden U بی مقدمه
prolegomenon U مقدمه
prefaced U مقدمه
prefaces U مقدمه
prefacing U مقدمه
introduction U مقدمه
preamble U مقدمه
inductions U مقدمه
induction U مقدمه
inductility U مقدمه
lead up U مقدمه
lead-up U مقدمه
prelusion U مقدمه
protasis U مقدمه
introductions U مقدمه
preface U مقدمه
snapping U بی مقدمه
preparatory to U در مقدمه
preparatorily U مقدمه
snaps U بی مقدمه
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
to ask somebody to say a few words U خواهش کردن از کسی کمی [در باره کسی یا چیزی] صحبت کند
run through <idiom> U ازاول تا آخر بدون توقف کردن تمرین کردن
major premise U مقدمه کبری
exordium U مقدمه سردفتر
popped U بی مقدمه اوردن
cold snaps U یخ بندان بی مقدمه
antecedent U مقدم مقدمه
cold snap U یخ بندان بی مقدمه
foreparts U سر ودست مقدمه
forepart U سر ودست مقدمه
preamble of a statute U مقدمه قانون
set up U مقدمه چینی
catastasis U دیباچه مقدمه
pops U بی مقدمه اوردن
preamble U مقدمه سند
prelude to a play U مقدمه نمایش
preamble U مقدمه نوشتن
setup U مقدمه چینی
minor premise U مقدمه صغری
preambles U مقدمه نوشتن
proem U مقدمه سراغاز
lemma U مقدمه موضوع
preambles U مقدمه سند
preamble of a treaty U مقدمه معاهده
preconidtion U شرط مقدمه
pop U بی مقدمه اوردن
impulse buying U خرید بی مقدمه
antecedents U مقدم مقدمه
preliminarily U بطور مقدمه
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
prologues U مقدمه پیش گفتار
prolegomenous U دارای مقدمه طولانی
exordial U مربوط به اغاز یا مقدمه
proem U مقدمه سخنرانی شروع
it was a p to another book U مقدمه کتاب دیگربود
protasis and epitasis U مقدمه و متن نمایش
prologue U مقدمه پیش گفتار
pops U بی مقدمه فشار اوردن
introductory U وابسته به مقدمه معارفهای
pop U بی مقدمه فشار اوردن
shortest U بی مقدمه پیش از وقت
preambles U سراغاز مقدمه کتاب
shorter U بی مقدمه پیش از وقت
popped U بی مقدمه فشار اوردن
i took him up short U بی مقدمه جلو او را گرفتم
short U بی مقدمه پیش از وقت
preamble U سراغاز مقدمه کتاب
Recent search history Forum search
1postside
1Potential
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1strong
1Social worker job is to serve everyone without any discrimaintion
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com